- فراخ دستی
- کرم، جوانمردی، مقابل تنگدستی، توانگری
معنی فراخ دستی - جستجوی لغت در جدول جو
- فراخ دستی
- جود بخشش مقابل تنگدستی، توانگری دولتمندی، فراخ دامنی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخشنده، سخی
فراخ آستین، توانگر
تسلط غلبه، دست به مال و ناموس مردم دراز کردن تعدی تجاوز
بخشنده، سخی، کریم، جوانمرد، برای مثال فراخ آستین شو کز این سبزشاخ / فتد میوه در آستین فراخ (نظامی۶ - ۱۰۹۲)
دارای دهنی گشاد بودن، پر گویی و بیهوده گویی
چهار شانه بودن
پولداری ثروت توانگری
جوانمرد صاحب همت کریم
بتانی و کندی انجام دادن کارها مقابل سبک دستی سبک پایی
تیزروی تندروی
پر دلی بی باکی، پرخوری شکمبارگی
آنکه بر دیگری تفوق و برتری دارد، بالاتر
فرا دست آمدن: به دست آمدن، پیش آمدن
فرا دست دادن: سپردن، به دست کسی دادن
فرا دست آمدن: به دست آمدن، پیش آمدن
فرا دست دادن: سپردن، به دست کسی دادن
به دست 0 یا فرا دست آمدن 0 پیش آمدن 0 یا فرا دست دادن 0 سپردن تسلیم کردن