جود. مقابل تنگدستی. (یادداشت بخط مؤلف) : او بزرگتر کسی بود اندر حلم و سخاوت و فراخ دستی. (مجمل التواریخ و القصص). مردم از فراخ دستی خوشدل بودند. (ترجمه تاریخ قم ص 180)
جود. مقابل تنگدستی. (یادداشت بخط مؤلف) : او بزرگتر کسی بود اندر حلم و سخاوت و فراخ دستی. (مجمل التواریخ و القصص). مردم از فراخ دستی خوشدل بودند. (ترجمه تاریخ قم ص 180)
چراغ کوچک نفتی یا برقی که مخصوص بدست گرفتن و با خود داشتن و از جایی بجایی بردن است. فانوس کوچک. چراغ برقی کوچک و استوانه ای شکل دارای لامپ و قوه برق که با فشار دادن دگمه ای روشن و خاموش شود. چراغ قوه. رجوع به چراغ شود
چراغ کوچک نفتی یا برقی که مخصوص بدست گرفتن و با خود داشتن و از جایی بجایی بردن است. فانوس کوچک. چراغ برقی کوچک و استوانه ای شکل دارای لامپ و قوه برق که با فشار دادن دگمه ای روشن و خاموش شود. چراغ قوه. رجوع به چراغ شود